سالمندی؛ به جای جراحی و تجویزهای ناموفق به او خانواده بدهید

به گزارش مجله سرگرمی، سال های آخر زندگیِ سالمندان عمدتاً با بیماری همراه است. هرچه پزشکان نسخه می پیچند، اوضاع وخیم تر می گردد. بستری شدن در بیمارستان هم می گردد قوز بالای قوز. ایزیکیل ایمانوئل، که خودش هم پزشک است، شرح می دهد که چرا پدر 92ساله اش ترجیح داد روزهای آخر زندگی را در کنار نوه هایش سپری کند، نه روی تخت بیمارستان.

سالمندی؛ به جای جراحی و تجویزهای ناموفق به او خانواده بدهید

به گزارش ایزیکیل ایمانوئل در آتلانتیک نوشته است چند ماه پیش، یک شب آخر هفته پدر پیر 92سالۀ من زمین خورد. مادرم نتوانست او را از زمین بلند کند. دایی هم موبایلش را پاسخ نداد و مادرم با اورژانس تماس گرفت. با آمبولانس او را به بیمارستان بردند.

پزشک اورژانس سی تی اسکن تجویز کرد. نقطه ای در عکس سی تی اسکن پزشک را نگران کرد و یک ام آرآی هم نسخه کرد که نشان می داد توموری به شکل گلابی و به همان اندازه در بخش پیشانی مغز پدر جا خوش نموده است. درعین حال، عکس رادیوگرافی از سینۀ پدرم باعث شک پزشک به بیماری ذات الریه شد؛ تصویر ریه ها مات بود ولی خبری از ترشحات کانونی نبود که معمولاً نشانگر این بیماری است. درنتیجه پدرم را بستری کرد.

با اولین پرواز از واشنگتن برگشتم و ساعت نه صبح به اتاق او در بیمارستانی در حومۀ شیکاگو رسیدم. روی جایگاه نشسته بود و انواع و اقسام سیم و شلنگ سفید پزشکی از زیر روپوش شل وولِ بیمارستانی او بیرون زده بود. انگشت اشاره اش مثل انگشت اشارۀ ای. تی می درخشید زیرا دستگاه سنجش اکسیژنِ خون به آن وصل بود. بااین حال، هنوز خودش بود. وقتی وارد اتاق شدم، بازیگوشانه طعنه ای بهم زد: چطوری خنگول؟.

مانیتور بالای تختش نشان می داد ضربان قلبش طبیعی است و درصد اشباع اکسیژن در خونش صددرصد است. دو کیسۀ خالی آنتی بیوتیک روی سه پایۀ سرم بود که بالای سرش خیمه زده بود.

دستش را فشردم و نزدیک بیست دقیقه صحبت کردیم. سپس از اتاق بیرون زدم پزشک را بیابم تا سؤالاتی از او بپرسم. سر پا در ایستگاه پرستاری، یک جراح مغز و اعصاب و یک متخصص تومورهای سیستم عصبی را به من معرفی کردند که می خواستند دربارۀ شرایط پدرم و گزینه های درمانی با من صحبت نمایند.

پدرم یک تومور مغزی بزرگ داشت که لاعلاج و کشنده بود. هیچ پزشکی نمی تواند امر اجتناب ناپذیر را تغییر دهد. به خصوص باتوجه به سن پدرم، هر دخالتی که شامل حفاری جمجمه و نمونه گیری یا برداشتن قسمت هایی از توموری به آن بزرگی باشد صرفاً کیفیت زندگی پدر را بدتر می کرد. نمی خواستیم کاری کنیم در روزهای باقی ماندۀ عمرش نتواند با فرزندان و نوه هایش صحبت و با نتیجه هایش بازی کند.

ولی کسی هم از او دربارۀ نظر خودش راجع به درمان های پزشکی نپرسید، با اینکه توانایی و شایستگی تصمیم گیری را داشت و خودش هم پزشک بود. کسی از مادر و برادرم که همراه او در اورژانس و بیمارستان بودند نپرسید آیا او پیشاپیش وصیتی دربارۀ نوع درمان نموده است یا خواستار اجرای دستور مرا احیا نکنید بوده یا نه. پدر من پزشک بچه ها بود و یکی از آن پزشکانی بود که از دریافتِ مراقبت های پزشکی نفرت داشت. پانزده سال پیش از آن، سه هفته اصرار کرد که درد پایین قفسۀ سینه اش صرفاً از اسید معده و سوء هاضمه است. درنهایت، رضایت داد که پیش پزشک داخلی اش برود. دکتر تشخیص حملۀ قلبی داد و احتیاج به عمل بای پس شد. تمام زندگی اش حاکی از این بود که او قطعاً این عمل جراحی بر روی مغز خود را نمی خواهد، عملی که تومور او را درمان نخواهد کرد. او خواست تا در خانه بمیرد و آخرین روزهای عمرش را با خانواده سپری کند.

از اواسط دهۀ هشتاد میلادی، کوشیده ام تا این نوع مراقبت آخر عمر را ممکن سازم. هنگامی که پدرم در بیمارستان بستری شد، تمام این تخصص و تجربۀ من لازم شد تا مراقبتی را که پدر لازم داشت برایش ترتیب دهم و مانع غلبۀ نظام درمانی شوم و نگذارم مداخلات پزشکی نالازم تجویز نمایند.

فراخواندن یک جراح مغز و اعصاب و یک متخصص تومورهای عصبی برای پزشک بیمارستان راحت بود و دسترسی این دو به پدرم صبح زودِ روزی تعطیل، پیش از رسیدن من، هم آسان بود. ولی هنگامی که پرسیدم آیا امکانش هست در این روز تعطیل برای پدرم مشاورۀ مراقبت تسکینی فراهم کنیم یا نه، پاسخ یک نه قطعی بود. فقط شماره تلفن بخش مشاورۀ مراقبت تسکینی بیمارستان را داشتیم که آن هم صرفاً در روزهای کاری و طی ساعات اداری پاسخ گو بود تا برای زمانی در آینده وقت مشاوره بدهد.

برای پزشک آسان بود تا دو آنتی بیوتیک برای پدرم تجویز کند، برای ذات الریۀ فرضی که او هیچ یک از علائمش را نداشت؛ تب، خلط چرکین، تنگی نفس. حال اینکه پدر به راحتی از هوای اتاق تنفس می کرد و درصد اشباع اکسیژن در خونش صد بود، کاری که معمولاً بیماران ذات الریه نمی توانند انجام دهند. ولی برای همان پزشک غیرممکن بود تجویز مراقبت در خانه انجام دهد تا کسی به پدرم در حمام کمک کند، او را دستشویی ببرد و بیاورد و وقتی می خواهد به اتاق نشیمن و آشپزخانه در طبقۀ پایین برود او را در راه پله همراهی کند.

برای مادرم آسان بود که با اورژانس تماس بگیرد و او را به بیمارستان بفرستد. ولی اگر پدرم دوباره زمین بخورد هیچ شماره ای مثل اورژانس نیست تا، برای دسترسی به خدماتی نه در سطح آمبولانس و کادر تعلیم دیده بلکه ساده تر، با آن تماس بگیرد.

بستریِ دوبارۀ پدرم و حتی فرستادن او به بخش مراقبت های ویژه برای پزشک اورژانس آسان خواهد بود. ولی کسی پیشنهاد نکرد که پدر و مادرم مراقبت هایِ بهداشتِ روانی دریافت نمایند یا به دیدن مشاورِ سوگ بروند تا با بیماری جدید و لاعلاج پدر کنار بیایند.

بیمارستان جایی نبود که پدرم روزهای آخرش را در آن بگذراند. برای کاستن از شتاب نظام پزشکی در آب بستن هایش با مداخلات پرهزینه تر و نالازم تر و ناخواسته تر -و برای فهماندن به کادر پزشکی که وقتی می گوییم نه یعنی نه - دستگاه سنجش اکسیژن را از انگشتش جدا کردم، مانیتور قلب را قطع کردم، پافشردم تا پرستار سرم ها را دربیاورد و از پزشک خواستم تا هرچه سریع تر پدرم را مرخص کند.

بیمارستان هیچ حمایتی برای کمک رساندن به پدر در خانه انجام نداد، فقط پیشنهاد دادند با یک موسسۀ خدمات نگهداری از بیمار در منزل تماس بگیریم. جالب اینکه بهکمک که پدر را به خارج بیمارستان منتقل می کرد، بی آنکه بپرسیم، گفت کسی را می شناسد که خدمات مراقبت از بیمار ارائه می دهد. به واسطۀ پرستار سابق پدرم و یکی از آشنایان او درنهایت چند نفر را استخدام کردیم -مهاجرانی فیلیپینی- که همگی مستعد و مهربان و البته با هم قوم وخویش بودند و توانایی انجام این کار را داشتند.

علی رغم آنچه نظام درمانی می طلبید، پدرم از مراجعۀ دوباره به بیمارستان و بستری شدن در بخش مراقبت های ویژه و آنتی بیوتیک ها و دستگاه های بیشتر اجتناب کرد. آخرین روزهای عمرش را در خانه گذراند و فرصت کرد با همه خداحافظی کند. البته ماندن در خانه ارزان تر هم بود. تمام صورت حساب ها را نگه نداشتیم ولی هزینۀ دوازده ساعتی که در بیمارستان سپری کرد شد 19,276 دلار و 83 سنت. در مقابل، در ده روز بعدی بیش از دویست ساعت مراقبت در خانه دریافت کرد با هزینۀ فقط 6093 دلار.

بسکمک از آمریکایی ها نمی فهمند چرا هزینۀ مراقبت های آخر عمر چنین زیاد است و اینکه چرا پزشکان قصد ندارند این هزینه را کاهش دهند. ماجرای پدر من پاسخ این معماست.

دلیل اصلی این نیست که منفعت مالی پزشکان و بیمارستان ها در این است که بیماران بیشتری را بستری نمایند و مداخلات پزشکی بیشتری انجام دهند، بلکه دلیل اصلی تلاشی است که تجویز و ارائۀ مراقبت انسانی لازم دارد. برای ارائه دهندگان مراقبت های پزشکی، نوشتن آزمایش و ارجاع و تجویز آنتی بیوتیک آسان تر است از گوش سپردن و تشخیص احتیاجهای خاص آدمی که روبه رویشان نشسته است. برای نظام درمانی، به خط کردن انواع و اقسام مداخلات پرهزینه -اسکن ام آرآی، بستری، جراحی مغز و اعصاب، شیمی درمانی و ازاین قبیل- آسان است ولی اگر هم ناممکن نباشد، بسیار دشوارتر خواهد بود پذیرش امر اجتناب ناپذیر و ارائۀ مدیریت علائم بیماری و مشاورۀ سوگ و مراقبت در خانه برای بیماران و خانواده هایشان. تا زمانی که نظام درمانی نگاه همه جانبه به بیمار و ارائۀ تمام مراقبت های انسانی را در دستورکار قرار ندهد -تاجایی که روال کار گردد و با یک دستور پزشک شبانه روز و هفت روز هفته در دسترس باشد، مانند شیمی درمانی یا ام آرآی- آمریکایی ها قادر نخواهند بود بالأخره مراقبت های آخر عمر را تغییر داده و هزینۀ آن را کاهش دهند.

ابتلا به بیماری لاعلاج و مرگ بار ذاتاً ضربه ای روحی برای بیماران و خانواده هایشان است. تجربۀ پدر من در گذراندن آخرین روزهای عمرش در خانه باید به شکل معیار این نوع مراقبت پزشکی تبدیل گردد، البته نه صرفاً برای بیمارانی که پسر سمجشان درس پزشکی خوانده و می داند چگونه باید با پزشکان صحبت کند، چگونه دستگاه مانیتور قلبی را خاموش کند، و مصرانه جلوی مداخلاتی را بگیرد که نظام درمانی ما شدیداً مایل به تجویز آن هاست.

پی نوشت ها:

این مطلب را ایزیکیل ایمانوئل سرطان شناس، متخصص اخلاق زیستی، و معاون دانشگاه پنسیلوانیا نوشته است و در تاریخ 2 ژانویۀ 2020 با عنوان My 92-Year-Old Father Didnt Need More Medical Care در وب سایت آتلانتیک منتشر شده است. وب سایت ترجمان آن را در تاریخ 27 بهمن 1398 با عنوان پدر پیرم می خواست کنار نوه هایش بمیرد و ترجمۀ بابک طهماسبی منتشر نموده است.

pariha.com: پریها مجله گردشگری، خبری، موفقیت، آشپزی و سرگرمی میباشد.

chinaro.ir: چین: سفر به کشور پهناور و باستانی، پکن، شانگهای ،گوانجو و هانگزو

منبع: همشهری آنلاین
انتشار: 11 آبان 1400 بروزرسانی: 11 آبان 1400 گردآورنده: kurdeblog.ir شناسه مطلب: 70956

به "سالمندی؛ به جای جراحی و تجویزهای ناموفق به او خانواده بدهید" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "سالمندی؛ به جای جراحی و تجویزهای ناموفق به او خانواده بدهید"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید